حبیب کاوش، تهیهکننده، فیلمنامهنویس و کارگردان سینمای ایران، به مناسبت درگذشت حبیبالله کاسهساز، تهیهکننده آثار دفاع مقدس، دلنوشتهای را منتشر کرد.
نه ... نه اینکه با حبیب، منظورم کاسهسازه، کار مشترکی انجام داده باشم یا به قولی در جبهه باهم آشنا شده باشیم و یا ... نه! فقط به دلیل دوستی و رفاقتی که بیشتر همصنفی بود تا کاری و تأثیری که شخصیت و منش او بر من داشت دوست داشتم چند کلمه از ویژگی تقریبا منحصر به فرد او در مراسم پر شکوهاش در خانه سینما گفته باشم که اونقدر شلوغ بود-الحمدلله البته-و گرمای هوا و دلایل دیگر که فعلا جای گفتنش نیست ظاهرا نوبت به من نرسید که... بماند!
پيشتر گفته باشم که اول مراسم، قاری قرآن که اومد و چه خوب هم تلاوت کرد اتفاقًا دوقبضه یاد مرحوم حبیب خودمان افتادم که در تمام مجالس چه آغاز هیات مدیرههای صنفی و چه مراسم رسمیتر مثلا در مقابل مدیران و وزرا و حتی رییسان جمهور کلام حق با وجود و صدا و صداقت او بود که جارى میشد یادش به خیر و بعدتر میخواستم بگم اصولا مرگ ناوقت، منظورم نه نابهنگام بلکه مرگی که خارج از نرم مرگومیرهای معمولی اتفاق میافته تلخه، گزنده است آدمو دو چندان و یا حتی بیشتر میآزاره، میخراشه. آخه پنجاه و پنج سالگی که سال و دهههای مرگ نیست اون هم برا کسی که در حوزه تفکر رشد و شکل پیدا کرده باشه از این سن به بعد تازه شروع پختگی و عمل اومدنه. زود بود. زود بود که اینطور هول هول رخت سفر ببنده اینطور نیست؟ شاید هم همین بود که از نزدیکان گرفته تا همکاران همه و همه جز و جز میکردند. از طرفی تقدیر رو هم کاریش نمیشه کرد. حکما حکمتی تو دل خودش داره خدا دنیای جدیدش رو آباد کنه ان شاءالله.
اما نکته اصلی که دلم میخواست بگم و ازم بر نیومد که نگفته بذارمش وفاداریش به عهد بود. تقریبا اگر تنها و استثناء نبود قطعا از معدود استثناها بود. حالا چرا؟ عرض میکنم: ببینید خیلیها به اسم و اعتبار دفاع مقدس وارد سینما شدن از کارگردان گرفته تا تهیهکننده و بازیگر و... چند سالی هم خوش درخشیدن. نجیب و صادقانه میساختن. گیرم اوایل کمی با اشکال و ضعف. اما عرض کردم نجیب بودند و صادق بودند و تجربهگر. دفاع مقدس هم دلارهایی را که برای به دست آوردنشون باید از میون خون و آتیش و انفجار و...در یک کلمه از دل مرگ میگذشت قبل از تهیه فشنگ و دارو و سیم خاردار و ارزاق و...با طیب خاطر در اختیار فیلمسازانش میگذاشت تا مگر در مقابل جهانی از چپ و راست که همگی یکدست شده بودن که در تبلیغاتشون از ما جنگ طلب بسازن خودی نشون بدن و حقایق دفاع مقدس رو حداقل واسه مردم خودمون بگن و تحلیل کنن. اما به مرور که سری میون سرا در آوردن و از اون طرف آبها هم هوای روشنفکری به کلهشون خورد، یکهو بر تموم آرمانهای اولیه شورش کردن و به کلی شدن راوی مثلا ضد جنگ! تو بخون ضد دفاع مقدس چه ما که جنگ راه نینداخته بودیم ما فقط از خودمون دفاع میکردیم. اما به همون نسبت كه عملكرد ميدانى دفاع مقدس روز به روز قد میكشيد و سايه پر شاخوبرگش منطقه و جهان عنود چپ و راست را مىپوشاند اما سرداران تبليغات ما كه همان فيلمسازان برآمده از قلب و جان دفاع مقدس بودند در جو روشنفكرى و هياهوى برآمده از آن چنان غرق شدن كه صدا به صدا نمىرسيد! سرتونو درد نیارم سمفونی پشت کردن به آرمانها هر روز پر طنینتر زده میشد. در بد عهدى كردن بینشون مسابقه بود. کارد بود که از سنگر خودی وسط کتف تبليغات دفاع مقدس مظلوم فرود میومد و فرو میرفت! چه خوب و رسا گفته استاد خانلری در منظومه عقاب (که از ماست که بر ماست) تبليغات دفاع مقدس دیگه نای سر پا وایستادن نداشت به زانو افتاد و بالاخره هم به زمين فرو غلتید! به مرور تماشاگران که به دورش حلقه زده بودن تکتک و گروه گروه ترکش کردن. سالنهای سینما خالی و خالیتر شدن و شگفتا كه این همه در شرایطی بود که در سینمای جهان مثلا سینمای آمریکا اگر به کسادی بربخورن تندی چند فیلم جنگی سرهم و روانه اكرانش میکنن تا گیشهها دوباره گرم بشن. مثل سرجوخه رایان و... و غمانگيزتر اينكه هنوز هم كه هنوز هست تلالوء کاردها رو که به پشت پیکر دفاع مقدس مظلوم فرود مياد رو ميشه ديد. همه علت صغرا و کبرا چیدنم واسه این بود که حبیب، حبیب کاسهساز هرگز به آرمان دفاع مقدس، همان دفاع مقدسی که با آن دلارهای پردردش فیلمساز و تهیهکننده و بازیگرش کرده بود، پشت نکرد حتی چند ساعت به مرگ هم در اوج ضعف فیزیکی بازهم از تنها آرزویش که ساخت یک فیلم خاص دفاع مقدسی بود گفت. حبیب و اون چندتای ديگه که بر سر آرمان خودشون موندن کمان، اندکان اما به قول افلاطون از جنس طلایند. اینکه میخواستم بگم و نمیتونستم که نگم و در خانه سینمای - خاصّان - امکان گفتنش فراهم نشد همین بود كه بگم ...بله اینا کمان اما طلایند و حكماً هم فرمانده.
تكمله: البته اخيراً و اين روزها بعضى از شورشيان بر آرمانها بندبازانه برگشتهاند، كرنش میكنند. چه باك؟ بگذار بيايند كه ميزان حال امروزشان است، البته احتياط هم واجب است.
حبيب كاوش